آریستاآریستا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

دختر زیبا روی ما آریستا

تولد دو سالگی آریستا با تم آدم برفی

گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند در بهترین روز تاریخ زیباترین هدیه اش را به ما داد ای ظرافت تپش قلب چکاوک،او را بر رفیع ترین قله احساسمان قرار داده و با تمام وجود فریاد بر می آوریم که روشن ترین فرداها تقدیم تو باد تولدت مبارک دوردونه مامان 25 دی که تولد شما بود سه تایی شام رفتیم فرحزاد و چون امتحانای خاله مرضیه بود جشن تولدت 2 بهمن گرفتیم و شما هم کلی ذوق داشتی که تولدته و از 2 ماه قیل هر روز شمع فوت میکردی و کیک میبریدی و 2 تایی تولد میگرفتیم   وسط جشن هم آنقدر بازی کرده بودی خوابیدی و ما هم اول عصرونه دادیم و بعد که شما بیدار شدی و سرحال کیک آوردیم و بقیه مراسم اینم گوشه ای از عکسای تولد که همه کاراشو خودم انجام دادم ...
11 بهمن 1394

دومین یلدات مبارک

چه لذت بخش است گرمای حضورت در این هوای سرد و شب طولانی لبخند شیرینت ، برق نگاهت و شور شیطنت هایت در زندگیمان جاریست ،هر لحظه اش تازه تر از پیش شادیهایت یلدایی هندونه شیرینم امسال شب یلدا خونه مامان بتول دعوتیم به همراه عمه رومینا و خاله آذر قبل از رفتن: عزیز دلم چون خیلی به لوازم آرایش مامان علاقه داشتی واست کادو بهت اسباب بازی لوازم آرایش  دادیم که اینم نتیجش آینه و رژ لب  اون آدم برفی هم خاله مرضیه بهت کادو داد دستش درد نکنه   ...
30 آذر 1394

روز کودک مبارک باد

کودک نازم جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری (حتی اگر لبریز شکوفه باشد ) دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد. اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواده، بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می شد پیدا کنی. کودکان، باغچه ها...
15 مهر 1394

خداوند لبخند زد ، دختر آفریده شد

یک روز دختری خواهم داشت شبیه خودم با چشمهایی که همه دنیایش از پشتش دیده می شود خودم فدای صورت ماهش میشوم اما کاش روحش به  پدرش برود مثل مردها شود و همیشه از پس هر زمین خوردنی بر خیزد مهربانی را یادش می دهم اعتماد را هم   اما یادش می دهم همه دنیایش را با  مادرش  قسمت کند حتی خطاهایش را آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند نمی گویم دخترم بترس از مردها می گویم بترس از گرگها مردها که گرگ نیستند   پدرت  فرشته ای است که روزی روح تنهای مرا لمس کرد و خواستم راه را تنها نروم روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر بسیار بخشنده تر بسیار مهربان تر درست شبیه پدرش دخترم ، روزت مبارک این کلاه...
25 مرداد 1394

جشن قدم آریستا

عزیز دلم اولین قدمتو 93/11/11 برداشتی و جشنتو 93/11/30 گرفتیم کارت دعوت تزیینات پذیرایی دردونه ما با کیکش یادگاری کادو ما به عشقمون اینم تخته شاسی عروسکم امیدوارم همیشه در خوبی ها پیش قدم و ثابت قدم یاشی ...
2 اسفند 1393

تولد یک سالگی آریستا با تم رنگین کمان

عزیز دلم چون تو جشن دندونیت خیلی مهمون داشتیم و شما حسابی خسته شده بودی  تصمیم گرفتیم  واسه تولد یک سالگیت یه جشن کوچولوی خانوادگی بگیریم با تم رنگین کمان  مامان بتول و بابا داود و عمو علیرضا مامان رعنا و بابا علی و دایی مجید و خاله مرضیه عمه رومینا و عمو کیوان و آمیتیس جون همه خیلی خیلی زحمت کشیدن وبا حضورشون مراسم ما رو با شکوه تر کردن کارت دعوت تزیینات میز تنقلات و شام کارت تشکر اینم از عروسک یک ساله ما با کیک رنگین کمونیش انشاءالله شمع 120 سالگیتو فوت کنی و همیشه تنت سالم و لبت خندون باشه عسلم ...
26 دی 1393

بدون عنوان

17 شهریور آدرینا کوچولو متولد شد و ما 17 دی رفتیم سمنان و تا 18 ام با دوستان خونه فروزان جون بودیم،حسابی به زحمت افتادن و خیلی خوش گذشت   ...
19 دی 1393

اولین یلدات مبارک

دونه انارم پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای زیبا دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری مهمونای امشبمون مامان بتول و عمو علیرضا ، عمه رومینا و عمو کیوان و آمیتیس، دایی مجید و خاله مرضیه بودند بابا داود سرماخورده بود و مامان رعنا و بابا علی هم شهراب بودن و مامان آفاق و بابا حسنم خودشون مهمون داشتن و نتونستن تشریف بیارن و جاشون خالی بود اینم از هندونه شیرین و دوست داشتنی یلدای ما   ...
30 آذر 1393